امروزه هر کسی که کار فروش انجام میدهد، هم در محل کار و هم خارج از آن فروشنده است. به عبارتی توانایی متقاعدسازی و تاثیرگذاری، بخشی از حرفه هر فرد است. اگر در حال فروش، مذاکره، بازاریابی، تبلیغات،و یا صحبت باشیم، به هر حال دیگران را متقاعد میسازیم تا عقاید ما را بپذیرند.
“هر شغلی که داشته باشید هر روز مهارتها، اعتماد به نفس، شخصیت و شایستگی خود را می فروشید”
هنر تاثیرگذاری
هدف از تلاش برای تاثیرگذاری و مهارت فروش این است که دیگران را وادار به پذیرش عقایدمان کنیم. اما چطور؟ عمل نتیجه ایجاد انگیزه است. بنابراین هر فرآیندی در فروش باید انگیزشی باشد. با این حال باید دقت کنید که آن را با تقلب اشتباه نگیرید!
انگیزه چیزی است که افراد را وادار میکند تا آنچه را که خودشان میخواهند انجام دهند. تقلب و سواستفاده یعنی اینکه مردم را وادار کنیم، تا آنچه را که ما میخواهیم انجام دهند. دیگران به چیزی که ما معرفی میکنیم، تمایل ندارند. بلکه به چیزی که خودشان میخواهند علاقه مند هستند.
بنابراین، دو مرحله در ایجاد انگیزش و عمل عبارتند از :
- کشف خواسته های مشتری
- همسو کردن محصول، خدمات و ایده خود با خواسته های مشتری
فروش میتواند این گونه توصیف شود که به مردم کمک میکند تا آنچه را که میخواهند به دست آورند. برای اینکه کسی را تحت تاثیر قرار دهیم، مهمترین موضوع این است که پی ببریم چه چیزهایی برای او مهم و ضروری است؛ و معرفی محصول و خدمات را بر اساس آن انجام دهید.
فروش موفق، یک فرآیند تشخیصی است. این یکی از دلایلی است که حسابداران و مهندسان قادرند به فروشندگانی زبده تبدیل شوند؛ زیرا آنها عادت دارند پرسشهای تشخیصی طرح کنند.
چهار مرحله در فرآیند فروش:
مرحله اول
این مرحله مقدمه ای برای فروش است. تصور کنید که با یک مشتری احتمالی صحبت میکنید؛ که مشتری اطلاعات زیادی از شرکت شما و آنچه که میفروشید ندارد. اولین ایده ای که باید به او انتقال دهید چیست؟
پاسخ این است: ایده ای که وی را وادارد تا با شما صحبت کند. مشتری باید از پاسخ دادن به سوالات اولیه شما راضی باشد. هدف جلب رضایت مشتری و وارد کردن وی به مرحله پرسشگری است.
با سوالات اولیه شما باید دریابید که آنها چه چیزهایی در مورد شما میدانند!
سوالاتی نظیر:
در مورد ما چه اطلاعاتی دارید؟ (قبلاٌ به فروشگاه، شرکت و یا … مراجعه کرده اید؟)
قبلاٌ از این محصول و یا خدمات استفاده کرده اید؟
مرحله دوم
پس از جلب رضایت مشتری برای طرح سوال باید اطلاعاتی داشته باشید تا نیازهای آنان را درک کنید:
در جستجوی چه چیزی هستید؟ چه چیزهایی برای شما اهمیت دارد؟
وقتی که مشتری پاسخ میدهد با دقت فراوان گوش دهید. شنیدن دقیق و کامل هر نکته ای که مشتری میگوید یکی از مهارتهای واقعی فروش است. توجه به این نکته بسیار مهم است؛ در واقع مشتری خود نمیداند نیازش چیست. این هنر فروشنده است که مشتری را به سمت نیاز واقعی اش هدایت کند.
مرحله سوم
زمانی که نیاز ایجاد شد به طرف فروش گام برمیداریم. هدف این است به مشتری نشان دهیم چگونه راه حل پیشنهادی ما نیاز آنها را به خوبی برطرف میکند.
بهترین شیوه برای متقاعد کردن مشتری برای معرفی محصول و خدمات، این است که خودمان متقاعد شویم. برای پیشنهاد چیزی که نیاز مشتری را برطرف میکند باید باور کنیم راه حل ما دقیقاٌ برای مشتری مناسب است. اولین فروشی که ما هر روز باید انجام دهیم فروش به خودمان است. فقط در خصوص ویژگیها و مزایایی که با نیازهای مشتریتان منطبق است صحبت کنید. اضافه کردن مزایای بیش از نیاز یکی از دامهایی است که فروشندگان در آن گرفتار میشوند.
مرحله چهارم
وقتی فروشنده درباره درخواست خرید صحبت میکند، این سوال به ذهنش میرسد: چه زمانی باید به معامله پایان داد؟ آیا از لحاظ روانشناسی زمان مناسبی برای درخواست خرید وجود دارد؟
اگر قبل از مرحله سوم درخواست خرید داشته باشیم احتمالاٌ پاسخ مشتری منفی خواهد بود. معمولاٌ محترمانه میگویند که باید در موردش فکر کنم. به همین دلیل قبل از مرحلۀ پایانی باید بدانیم آیا به جمع بندی خوبی دست یافته ایم؟ با طرح چند پرسش میتوانیم از زمان مناسب برای درخواست خرید اطمینان یافت:
مثلاٌ:
- نظرتان در این مورد چیست؟
- آیا تاریخ خاصی مدنظرتون هست؟
- آیا از این مواردی که تا کنون بررسی کردیم خوشتان آمده؟
اگر پاسخ مثبت گرفتید، این چراغ سبزی است که میتوانید از آن عبور کرده و درخواست خرید کنید؛ اگر پاسخ منفی شنیدید ناامید نشوید. سعی کنید بفهمید مشتری در مورد چه چیزی اطمینان پیدا نکرده است. مشکل را رفع کنید و وارد مرحله پایانی فروش شوید.
دقت داشته باشید که مراحل را به ترتیب و کاملاٌ طبیعی انجام دهید؛ مشتاقانه، دوستانه و با اعتماد به نفس وارد عمل شوید. در هر فروش سعی کنید با توجه به مشتری روشی بیابید که درخواست خرید از مشتری را برای شما آسانتر کند.